آقا گل




Friday, January 31, 2003

٭ آهنگ پیشنهادی:
Simon & Garfunkel-Scarborough Fair_Canticle


٭ آهای آقا گل:
عطش خشک تو بر ریگ بیابان ماسید
کوزه ای دادمت ای تشنه مگر یادت نیست؟

تو که خود سوزی هر شب پره را میفهمی
باورم نیست که مرگـــ بال و پر یادت نیست

تو به دل ریختگان چشم نداری بی دل
آنچنان غرق غروبی که سحر یادت نیست

خواب روزانه اگر درخور تعبیر نبود
پس چرا گشت شبانه، در به در یادت نیست؟

من به خط و خبری از تو قناعت کردم
قاصدک کاش نگویی که خبر یادت نیست!

یادم هست
یادت نیست...

شهریار قنبری


........................................................................................

Thursday, January 30, 2003

٭ fucking music 4 u
Crestfallen-Anathema


٭ "سهراب آسمونی"! کجایی که گل گفتی!
واژه ها را باید شست، پس بذار بشورم تا خوب پاک بشه قلبم:
بهشت زیر پای مادران نیست، توی کون مادران است.
خونواده آب و گل آدم نیست، شاش و گه آدمه.
ازدواج سنت پیامبر نیست، سنت کیر پیامبر است.
بچه ی کمتر زندگی بهتر نه!، بچه ی ایرانی کمتر زندگی بهتر.
دین افیون توده ها نیست، مایه ی ضعف اعصاب و حماقت انگل هاست.
زندگی با مسلمون و مسیحی و یهودی و ایرانی، یعنی زندگی در لوله ی فاضلاب اصلی شهر پاریس با موش های چاق و نم کشیده.
کس خواهر بر برادر حرام نیست، بلکه مباح ترین کس روی زمین است.
زندگی رسم خوش آیندی نیست، زندگی رسم جاکشانه ایست، که تنها کس خل های روانی در آن عیش بی نقص دارند.
برای اینکه زنده بمونی، باید قدرت مدار باشی
باید حیوون باشی، هر چی کثیف تر و بی رحم تر بهتر.

یاد من باشد کاری بکنم، که به قانون خدا بر بخورد.
یاد من باشد بروم باغ حسن ویسکی و تکیلا بخرم.
یاد من باشد فردا لب حوض، رعنا خانوم و ننش را rape کنم.
یاد من باشد تنها هستم.
کس و ویسکی و سیگار برگ بالای سر تنهایی است.

Susie جان عزیزم، نمیخواد زیاد نگران جهت بادها باشی، برو با خیال راحت زندگیتو بکن به این کار ها هم کاری نداشته باش!
هق هق هق هق هق
هق هق هق هق هق
هق هق هق هق هق
مرگ!




........................................................................................

Wednesday, January 29, 2003

٭ بعضی ها قهرمان دوی 1 متر هستند.
بعضی ها دنیاشون خرسیه.
بعضی نوک ها همیشه یخ میزنن.
خدا از مثانه ی بعضی ها بریده و به شیرینیشون اضافه کرده.
تا حالا دیده بودین گوساله ی بی حیا و اسب نازنازی با همدیگه برن بازی؟
بعضی بخاری نفتی ها نیاز به نرسینگ شبانه روزی دارن.
بعضی ها در بیرون دادن دود تقارن دارن.
بعضی پیر مرد ها با صدای هن و هن نفسشون از خدا انتقام میگیرن.
بعضی ها بین این ممشون و اون ممشون، فاصله ی فرهنگی از بلوک شرقه تا بلوک غرب .
بعضی از حیوانات جگر خوار یافت شدن، که از پنجره ی چشمشون میشه مغزشونو دید زد.
بعضی ها قبل از تولد به "آخر خط" میرسن.
بعضی ها تو خواب پاشون تو آبه
بعضی ها تو بیداری پونه میریزن تو آب.
بعضی ها از چه چیزا لواشک زردآلو میگیرن!!!
بعضی ها هم بو میدن هم بوس میدن D:
بعضی ها میتونن مکان مسکونی رو تو یه چشم به هم زدن تبدیل به خونه ی عفاف کنن.
بعضی ها ــ که ایشالا چشمشون در بیاد ــ دست فرمونشون حرف نداره.
بعضی ها چه چیزا که نمیخوان!!!
بعضی ها بالاخره دزدیده میشن.
بعضی ها شک نداشته باشن.
آهای آهای برف
سر باز ایستادنت نباشد!
که:
بعضی ها با بعضی ها خیلی خوشبختن.




........................................................................................

Monday, January 27, 2003

٭ اگه شب بیداری داری
اگه حال و هوای خود کشی داری
اگه زن و بچه نداری که پس فردا مدیونشون بشم
برو Pagan poetry سرکار Bjork رو از پست 27 ژانویه تزاد گوش کن.


........................................................................................

Sunday, January 26, 2003

٭ با هم از همه چیز گذشتیم
از گذشته ی نفرت انگیزمان
از امروز خالی از شورمان
از فردای مبهممان
از دشت گل های خودروی بلند قد
از ترس و اندوه و غرورمان

دستانت در دست هایم بود، و باد در دسته ی موهایت
برایت به بزرگی دنیای کوچکت، آرامش آورده بودم
برایت مژده ی مرگ مهربان و زودرس را آورده بودم،
در عوض، دستانت را به من داده بودی

خنده میزدیم و میدویدیم، بی هیچ توجهی
روزهایمان به اندازه ی شب ها امن و بخشنده بودند
من تو را داشتم و همه چیز را
تو مرا داشتی و همه چیز را

تا آن روز که غریبه از کنارمان گذشت
و در گوشت زمزمه ای وردگونه کرد
و تو دیگر هیچ نداشتی
و من دیگر هیچ نداشتم

آواره شدم،
با کولیان همسفر شدم
در میانشان غریبه را یافتم
یقه اش را گرفتم و پرسیدم: " با او چه گفتی لعنتی؟"
اوه!
غریبه با تو گفته بود:
" بسیار زیبایی "




........................................................................................

Saturday, January 25, 2003

٭ ــ خوب یه بار دیگه بیا نقشه رو از اول بررسی کنیم:
اول کنارش میخوابم، بعد دست میکنم تو شرتش!

_ نه خره. یه ساعته دارم یاسین تو گوش خر میخونم؟
ببین اول میخوابی کنارش. بعد با لهن ملایم و مردونه باهاش حرف میزنی،
بعد آروم آروم دستتو از زیر گردنش تا بالای شلوارش حرکت میدی، جوری که تو ذوق نزنه، خیلی محو و ملایم، مثل موسیقی زمینه.
بذار یه خورده بگذره تا آروم شه. نذار ساکت باشه اتاق، مدام ور بزن.
نرمال باش، حرکاتت اغراق آمیز نباشه.
بعد پاتو بنداز رو پاش، صورتتو به صورتش نزدیک کن، nose to nose
دستتو بذار زیر گوشش، همونطوری که زیر گیلاسو میگیری، اینطوری تسلطت بهش بیشتر میشه.
اونوقت لباشو ببوس، کم کم میتونی دهن گشادتو زیاد تر باز کنی...
وقتی دیدی اونم داره راه میاد، دستتو بکن تو شرتش. یه خورده که مالیدی، شروع کن به کشف حجاب.

ــ میگم نمیشه همون اول دستمو بکنم تو شرتش؟ میترسم مراحلی که گفتی یادم بره، هول بشم، بعد هیچ کاری نکنم!!!

_ ای کیر به ذاتت. هر گهی میخوای بخور، دفعه ی دیگه هم از من بپرسی از تخم آویزونت میکنم.


........................................................................................

Friday, January 24, 2003

٭ فکر کن یکی برا دولش، از فردی مرکوری مایه بذاره!
این شما اینم آهنگ پست 25 ژانویه ی تزاد.


٭ داشتم شلغم میزدم تو نمک و میخوردم،
بعد به ذهنم رسید چه با مسماست اگه به جای "جیگر" بهت بگم: "شلغم با نمک من"!
بعد شعر هم گفتم:
من نمیدانم
که چرا میگویند،
جیگر غذای لذیذی است، کبوتر زیباست،
و چرا در دهن هیچ کسی شلغم نیست؟
ریلی واندرینگ وای؟!!




٭ بعد از ظهر های جمعه به تلویزیون حسودیم میشه.



........................................................................................

Thursday, January 23, 2003

٭ امشب بیدارم.
بسته ی سیگارم تا خرخره پره.
همه خوابیدن، خورشید لعنتی هم گورشو گم کرده.
هیچ لامپی هم نور مسخرشو با جندگی تموم Share نکرده.
شب جنده نیست. شب باکرس. سیگار باکره است. Turn the page متالیکا باکره است.
غرور باکرس. تنهایی باکرس. کیر کردن دنیای جنده، باکرس.
روزنامه خوندن و خندیدن به اخبار، باکرس.
صورت نتراشیده باکرس. زیر پوش پاره باکرس.
قهوه ی نصف شب مثل قهوه ی صبحونه جنده نیست.
سیاست جندس. مسابقه جندس. آزمایش جندس. سگ دو زدن تو باغ وحش جندس.
من و شب همه ی جنده ها رو کیر میکنیم.
امشب تا صبح میخوام پرده بزنم.
همه ی باکره های عالم! سلام.




٭ لحظه ی رهایی و سقوط همین جاست.
یک بار برای همیشه تصمیم بگیر.
فقط یک بار لعنتی شهوتت را ارضا کن.
یا تو از شر وسوسه آسوده میشوی، یا وسوسه از شر تو.




٭ دختر مدرسه ای ها!
عطر Red Jeans بزنید، تا پسر مدرسه ای ها کاغذای دفتر مشقشونو حرومتون کنن.




٭ دلم تنگ شده.
برا اون کله شقایی که با هم سر ظهر تابستون میرفتیم تو کوچه، یه قوطی حلبی میذاشتیم بیخ دیوار، با تفنگ ساچمه ای میزدیم خارشو میگاییدیم.




........................................................................................

Wednesday, January 22, 2003

٭ تزاد...خوب؟
برا پست 17 ژانویه یه آهنگ از کیتارو گذاشته...خوب؟
منو کشت...خوب؟


........................................................................................

Tuesday, January 21, 2003

٭ روش کمال 2002 در تحلیل مدار های الکتریکی:
1- سلف ها را از دو طرف میکشیم تا اتصال کوتاه شوند.
2- صفحات خازن ها را به هم لحیم میکنیم تا اتصال کوتاه شوند.
3- دیود ها را از ناحیه ی باسن به هم میچسبانیم تا ترانزیستور شوند.
4- همه ی منابع به جز یک منبع را از مدار حذف میکنیم تا اصراف نشود.
5- چون توپولوژی مدار نقش اساسی در تحلیل مدار دارد، از تحریک سه فاز استفاده میکنیم تا مدار تپل مپل شود.
تبصره: اصول 5 و 6 با هم متضاد نیستند بلکه آپوزیت هستند.
در آخر با توکل به خدا و استعانت از ائمه ی اطهار، وضو میگیریم و مساله را حل میکنیم.




........................................................................................

Monday, January 20, 2003

٭ آهنگ به شدت پیشنهادی:
Sentient-Anathema



٭ اگه یه موقع حس کردم که میخوام بگم: "دفتر سیاه شعرهایم را ورق میزنم" چی بگم؟
بگم Folder طلایی شعر هایم را Explore میکنم؟



٭
ــ شب اول گروه کر
شب دوم هم صدایی
شب سوم سولو
شب چهارم تک نوازی
شب پنجم با خود حرف میزنی، حرف میزنی، حرف میزنی.
شب ششم، در و دیوار با تو حرف میزنند.
شب هفتم، سوسک ها و مورچه ها به تو خیره میشوند.
اسمت چیه پدر جان؟
ــ "میگرن بی پدر".



٭ نمیدونم چرا این روزا انقدر History کامپیوتر رو پاک میکنم!
روزی ده بار این کارو با ولع انجام میدم. وقتی میگه مطمئنی میخوای اینارو پاک کنی، با اطمینان میگم آره جون دلم، بعد که پاک میشه کیف میکنم.
به شدت دلم میخواد هیچ رد پایی در کار نباشه.
به گمونم دچار هیستوری زدگی نوع Z شدم.
اینم تتمه ی خزعبل:
Oh don't try so hard
Oh don't take it all to heart
It's only fools they make these rules
Don't try so hard



........................................................................................

Sunday, January 19, 2003

٭ احساس میکنم منو عسلی کردن، بعد با یه قاشق سرمو ترک دادن، بعد با همون قاشق دارن منو خالی میکنن.
احساس میکنم منو آتیش زدن، بعد یه هو یه کاری پیش اومده، منو تو زیر سیگاری همونطوری قد بلند خاموش کردن، بعد دورو برمو که نگاه میکنم همه قد کوتاهن.
دیشب رگ دستم بهم میگفت خیلی ترسویی، منم بهش گفتم اگه راس میگی خودت یه کاری بکن.
احساس میکنم اوضاع خیلی وخیمه.




٭ چشم خاکستری من، سلام
آقاگل دوباره تنها شد.
از امشب میتونی باز بیای تو خوابم.
همون شلوار مخمل چوب کبریتی رو بپوش که ساق پاتو نمیپوشونه، با اون سوتین سرمه ایه.
پاهاتو لاک نزن لطفا. ولی دستاتو لاک بزن. لاک رنگ چشمات.
عطر سرد بزن. چشماتم آرایش کن. سایه ی خاکستری یادت نره. روژ لبت کمرنگ باشه. زیاد پنکیک بژ نزن. مهتابی میخوامت.
سیگارم مثل اون وقتا مریت نیست. پول ندارم. ولی اگه قول بدی بیای، میرم مریت میگیرم.
تختم شکسته. نمیتونیم شیطونی کنیم. مثل بچه آدم میشینیم دراف بازی میکنیم. وقتی چار زانو میشینی و فکر میکنی خیلی ناز میشی. آدامس عسلی یادت نره. آخه فقط از رو طرز آدامس جویدنت میفهمم چه حالی داری.
قرارمون 12، جای همیشگی.




٭ به کسی بر نخوره بر نخوره
من یکی پنجرمو میبندم
این همه پنحره ی باز بسه
من به قاب آینه میخندم

به کسی بر نخوره بر نخوره
من یکی پیش خودم میمونم
در شب بی کسی و بی حرفی
برای دل خودم میخونم

خواب بودم، بیدار شدم، آشتی کردم با خودم

به کسی چه، این صدا این حنجره مال منه
کی مثل من لحظه هاشو زیر آواز میزنه
کی به جز من میتونه خاطره هاشو بشمره؟
جز خود من کی به فکر موندن و سر رفتنه

به کسی بر نخوره بر نخوره
اگه تنهایی خوبی دارم
اگه از خلوت خود سر مستم
اگه چون پروانه بی آزارم

خواب بودم، بیدار شدم، آشتی کردم با خودم

به کسی بر نخوره بر نخوره
اگه دستم پر عطر یاسه
اگه در پیله ی خود خوشبختم
کسی جز من منو نمیشناسه

به کسی بر نخوره بر نخوره
اگه من اهل خراب آبادم
شجره نامه ی من مال منه
به کسی چه من یکی آزادم

خواب بودم بیدار شدم، آشتی کردم با خودم

شهریار قنبری


........................................................................................

Friday, January 17, 2003

٭ مانند خارپشتانی هستیم که برای گرم شدن به هم میچسبند،
اگر به هم بچسبند، خارشان به تن هم فرو میرود،
و اگر به هم نچسبند، از سرما رنج میبرند.
آرتور شوپنهاور.

من موافق نیستم! به نظر من همه خارپشت نیستن. کسی که برای گرم شدن خارپشت رو انتخاب میکنه، حقشه که تیغ بره تو ***ش.
سلیقه ی ایرونی جماعت تو انتخاب دوست و دوست دختر و همسر، همیشه خارپشت بوده. برا همین همیشه خارشون تو *** همدیگه است.
اگه کسی خارپشت نباشه قدرشو نمیدونن.


٭ باید زودتر پیر شوم
باید زودتر پیر شوم
دیوانه در جوانی تنهاست.

کاشکی زودتر خورشید غروب کند
کاشکی زودتر خورشید غروب کند
دیوانه طاقت بیداری دیگران را ندارد.

باید مست کنم
باید مست کنم
دیوانه میل به پرواز دادن دلایل دارد.

دیوانه گوشهایت را بگیر
دیوانه گوشهایت را بگیر
عاقل با پنبه ی هجاهایش سر میبرد.

دیوانه عاشق نشو
دیوانه عاشق نشو
قدر عشقت را تنها مردگان و محتضران میدانند.

دیوانه دست هایت قشنگند.
اگر معنی دوست داشتن را میدانستم، به تو میگفتم: "دوستت دارم".




٭ دلم میخواست میتونستم پدیده ها رو همونطوری ببینم، که وقتی درگیرشون نیستم میبینم.
اگه میشد که اینجوری بشه، کمتر در اثر فرسایش زندگی کالیبرم تغییر میکرد.


........................................................................................

Thursday, January 16, 2003

٭ دیروز را چگونه گذراندید؟
والا خراب کاری،
سر گاندی، حل تمرین مدار2، سیگار فیلتر کائوچویی، تاخیر
عینک آفتابی گربه ای، مانتوی پشمی چسبون شیری، چشمای براق،
پوه، بهار در پاییز، فن کوئل، لیمو ترش
برف، دستکش، کمر بند شل، سگ گرگی سیاه
بنگ بنگ، بنگ بنگ بنگ بنگ،
میاندیشم که تو نمیخواهی، نمیخواهی نمیخواهی
اما پنهان کردن خواسته ام را نمیپسندم.
پس لبهایت را میبوسم،
قلیون، دود از تو مکیدن، پاهای لاک زده ات، بوسه بر گردنت، "آقا لطفا مجزا بشینید"
پوه، شیر قهوه، کیک تو، و قلبی که از پایین دندان زده میشود، آرامشت، خیالم راحت میشود.
مواظب خودت باش.
سیگار فیلتر کائوچویی، یکی دیگه، یکی هم فیلتر معمولی
forest gump
درست کردن خراب کاری اول صبح
خوابیدن، و خواب لعنتی زیر را دیدن.




٭ وقتی از پله های ورودی پارکینگ میومدم پایین
تو رو دیدم که با اون پسر عشق بازی میکردی
هر بار که لبهاتو میبوسید، قلبم تیر میکشید
از همه بد تر چشمای تو بود، که نشانی از نخواستن در اونها نبود
غرق لذت بودی عشق من! در کام دیگری
اومدم پایین، رو به روتون وایسادم
و تو دست اون پسر رو گرفتی و با هم رفتین بالا.
بهت زده شدم
خشکم زد، نفسم بند اومد
و برای ابد، یه ماشین به ماشینای پارکینگ اضافه شد.
دیشب خواب دیدم!




........................................................................................

Tuesday, January 14, 2003

٭ انواع آدمیزاد از نقطه کار ــ نقطه نظر ــ آلفردو خانوم گل وبلاگیانی.


٭ دیگه افتادم به زنجیر پاره کردن عزیزم.
میفهمی؟؟؟
خدا بهت رحم کنه،
تیکه بزرگت، نوک ممه ی سمت چپته.



٭ این روزها در برابر خبر مرگ حساس شده ام.
خیلی زود توی دلم خالی میشود.
حتی اگه خبر، خبر مرگ گربه ی نارنجی سر کوچه مان باشد.
چه برسد به اینکه خبر مرگ یکی از اعضای Bee Geez باشد که خاطرات نوجوانی من را ساخته است.
اگر پدرم به جای 3 سال پیش الان قصد رفتن میکرد، مطمئنا مجبور میشد من را هم با خودش ببرد.
لعنتی حساس نباش.
ناراحتی نداره که. خیلی هم توپه.
قربون مرامش و دنیاش و همه ی گهی که زده به خلقت و قلب صنوبری برن فرشته های خوشگلش و بر نگردن..


........................................................................................

Monday, January 13, 2003

٭ کلیدم را درون پیراهنم انداخته ام،
و برای فرار، نقب میزنم...نقب میزنم



........................................................................................

Sunday, January 12, 2003

٭ گنگ وحشی، آرام و با نفس های مسلسل وار میان بازوهایم به خواب میرود.
لبخندش در دهانه گرداب وارست.
عطر زنانگی اش، آشفتگی ام را میگیرد.
پنجه های کشیده در امتداد زانوانش هنوز متلاطم است و در خود میبلعد.
بر شانه اش بوسه میزنم و او همچنان آرام است.
لب ها را نوازش کنان از کنار لبانش به سمت گوشش میبرم،
شقیقه اش را هم به چنگ میآورم، ولی همچنان آرام است و لبخند ی بر دهانه دارد ــ گرداب وار ــ
سر بر سینه ی نیمه عریانش میگذارم و به خواب میروم.
از صبحدم میترسم.
آخر او هر چه باشد گنگ وحشیست.





٭ اگه گفتین کجای بدن آدم رکتیفایر گذاشتن؟؟؟




٭ خواستم بگم:
ماییم و موج سودا شب تا به روز تنها
خواهی بیا ببخشا خواهی برو جفا کن
بعد دیدم از قرون شکوفایی فرهنگ "کس شعر"ــ با اغماض بخوانید شعر کلاسیک ــ ایران بدم میاد.
دوره ای که شاهد و باده و خمر و خمار شد حکمت و شادی و درد و کوفت و زهر مار.
دوره ای که کسی نتوانست بگوید
میوه بر شاخه شدم
سنگ پاره بر کف کودک
طلسم معجزتی
مگر پناه دهد از گزند خویشتنم
چنین که دست تطاول به خود گشاده
منم.


٭ بزرگداشت مانی فقید و همیشه زنده ی تاریخ در عالیحناب کرم.
به قول نقاش، به احترامش کلاه از سر برمیدارم!!!


........................................................................................

Saturday, January 11, 2003

٭
دی پیر کاندوم فروش که ذکرش به خیر باد
گفتا بفـــــــــــــــــــاک و غم دل ببر ز یاد


........................................................................................

Friday, January 10, 2003

٭ سیگارم تمام شده، باید بسته ای جدید بخرم.
کله ام پر از کتیراهای روز دیدار است، باید دوش بگیرم.
چشمانم دارد از حدقه در میآید، باید فکری برای صندلی کامپیوتر بکنم.
کمرم چق چق میکند، باید به فکر جای نرم تری برای خواب باشم.
مثل کودکی بیمار و "تبعید شده به انبار خانه" ، گشته ام، باید با خودم مهربان تر باشم.
گلویم به شدت تحت فشار است، باید چشمانم را برای کمک بیاورم.
بی هویت شده ام، باید نگاهی به آلبوم خانوادگی بیاندازم.
بی رویا شده ام، باید برای دیدن شهر موشها به سینما بروم.
زمان را سنگین و به تندی گذرانده ام، باید کمی با ارواح دمخور شوم.
از خورشید عقب افتاده ام، باید کفشهایم را واکس بزنم.





٭ امروز به یه دلیلی که شاید چندان هم که برای من مهم بود، اهمیت نداشت، آرشیو یکی از وبلاگ ها رو میخوندم.
احساس کردم خیلی جذبم میکنه.
بعد خواستم بدونم دلیل اینکه اینجوری من پای مونیتور میخ کوب شدم و نمیتونم پاشم به کار و زندگیم برسم چیه!
یه خورده که دقت کردم، دیدم، به به! :
قاقا لی‌لی همیشگی من و توی ایرانی: "نوستالژی".
از آرامش و زیبایی از دست رفته بگیر. تا کله معلق های جوانی و فلش بک ها و مالیخولیا های هامونی!
نمیخوام اون آدم رو تحلیل کنم. یا ادعا کنم که میشناسمش.
اما همیشه و هر جایی که در زندگیم با موارد مشابه ــ دید نوستالژیک، زبون زیبای خاک خورده با طعم اسکاچ ــ رو به رو شدم، پشتش یه آدم روشنفکر نشسته بوده، با یه گذشته ی نه چندان جذاب ــ روی تفاوت کلمه ی "جذاب" با کلماتی مثل تلخ، سخت یا طاقت فرسا تاکید میکنم ــ اما در عین حال نه اونقدر بحرانی!

کسایی که در گذشتشون ترس هایی به عمق مغز استخون، یا تنهایی ها و درد هایی کشنده و له کننده رو تجربه کردن، و یا ناخواسته مسئول پذیرفتن باری سنگین تر از شونه هاشون شدن، هیچ وقت بوی گذشته یا زیبایی های نوستالژیک رو نمیدن.
یا امروزین، یا فردایی، یا بیرون از زمان و مکان.
بعد فهمیدم که اون ها واقعا برای من جالب ترند.
هر چند مطمئنا حاضر نیستم صبح جمعه ی لعنتیم رو با خوندن آرشیوشون شروع کنم:
ــ صبوحی در کشند که کس را طاقت آن نباشد ــ

اما با همه ی این حرفا اگه خواستین من چند ساعتی مجذوب کلامتون بشم، میتونید راجع به آهنگ های قدیمی یا کشته مرده های جوونی پیرزن ها، یا محله های بچگیتون و دختر بچه های همبازیتون که الان واسه خودشون خانوم هایی شدن و ازدواج کردن صحبت کنید.
من به شدت ضعف دارم در برابر این نوع کلمات.
البته همونطور که گفتم فقط برای چند ساعت!




٭ دوستم تو مسابقه ی انتخابی تیم ملی برای یکی از رشته های رزمی، اول شد.
به قیمت شکستن دماغش که پول عملشو نداره. به قیمت ندادن چند تا امتحان دانشگاهش، و به قیمت یه عالمه تمرین شبانه روزی.
و الان به خاطر اینکه اون ورزش رزمی توسط دانشگاه آزاد اسلامی به رسمیت شناخته نشده، اجازه ی شرکت تو اردوی تیم ملی رو پیدا نکرده و از لیست خط خورده.
جمله های زیر رو دوستم در جواب "حالت چطوره؟" گفت:
از بارون بدم میاد، آخه بوی ماهی میده، چون بارون از ابراس، ابرا هم از دریان.
از خورشید بدم میاد، چون روزا که روشنه و نیازی بهش نیست پیداش میشه، و شبا که سرد و تاریکه میره قایم میشه.
مدار زمین بیضیه، تخم من هم بیضیه، پس دنیا رو تخم من میچرخه.
قانون چهارم نیوتن کشف شد: "اگه تیر چراغ برق زیادی بلند باشه، لایه ی ازن سوراخ میشه".
ادیسون لعنتی از صبح تا حالا منو پای تلفن کاشته.
موهامو چهار ماهه شونه نکردم،
آقاگل بیا بریم تو غار زندگی کنیم.
- آخه منو توی پشمالو بدون هلو بریم تو غار چی کار کنیم؟
- این فلان تو ماتحت هر چی هلو و برگ هلو و زرد آلوه.
- کاری نداری؟
- نه بی معرفت هلو باز.
- خدافظ.




........................................................................................

Thursday, January 09, 2003

٭ آهنگ های پیشنهادی:
Come as u are-Nirvana
Lithium-Nirvana


٭ از میون سبزی ها، سبزی آشی به شرط عمه ی لاشی تاج سره
بی خودی خودتونو جر ندین سبزی های گرد و قلنبه ی مریض خوب نکن.




........................................................................................

Wednesday, January 08, 2003

٭ ای فاک بر اسیری کز یاد رفته باشد
"سبز دودولی"


٭ این آهنگ ولبلوگ نوید دیـــــــــــــــــــــــوانه کرد.


٭ ملغمه ی درد و لذتم!
بیخوابی است و شب، که دیگر به رفتار روزهای رفته، مرحم زخمهایم نمیشود
دود را میمکم و با فشار سینه ای که در آن رمقی نمانده است، تصویر مهتابی ات را مبهم تر میکنم
با نگاهی متفکر و حق به جانب، مگس های خردمندی و انسان بودنم را کیش میکنم،
پوزخندی بر لب سیاهم دارم:
مدالی است که اشرف مخلوقات، با تمام لغزش های ناگزیر تنش، با خود میکشد و میکشد تا هنگامه ی مرگش فرا رسد.
همان مرگ که فرصتی به اندازه ی بستن چشمان بی قرارم هم به من نخواهد داد،
چشمانی که جز دردها و لذت های مذاب، چیزی به درونم نریخته اند،
و اینک گدازه های افسرده بر سر تا پای انسانیتم.

هنوز تویی تنها تصویر مهتابی من ــ بازمانده ی تاریخ پیر! ــ
با تمام رکود و بی رفتاری ام، دستانت را به آهنگ میخوانم،
عشق من، ملغمه ی درد و لذتم!




........................................................................................

Tuesday, January 07, 2003

٭ آهنگ پیشنهادی:
Fee fi fo-Crandberries


٭ تاریخ برای احمق هاست
استقرا برای ترسوها
قانون برای مرده ها
قیافه ی عاقبت اندیشانه میگیرند و میگویند نع!!!
مگر عاقبت به چز این است، که چروک و خمیده شوی؟
مگر مرگ ناباورانه نیست؟ مگر زانوهای ضعیف، دندان های مصنویی و سمعک را بر سر و صورتشان نمیبینی؟
مگر برای شستن مرده ات در بهشت زهرا، در صف طولانی و کافورناک بهت زدگان نایستاده ای؟
مگر لحظه ی آوار شدن خاک، به دست دو سه تا افغانی، به روی آخرین یادگاری زنده بودنش ــ تنش ــ را فراموش کرده ای؟
میدانی که آن آخوند درشت هیکل مو قرمز، برای تو هم طلب آمرزش خواهد کرد، و اسمت را با طنین خواهد برد!

سرود رهایی را
پیش از کافور و یاسین و مهمانی بازماندگان
در حالی که سیگارت را با ولع پک میزنی
مکرر کن!




........................................................................................

Monday, January 06, 2003

٭ لباس های روی هم ریخته
لیوان(گیلاس!!!) شیر کاکائو
دوچرخه ی کوهستانی مزاحم
و خونه ی مجلل یک در دو، که پر از بوی تو شده
من با تو خوشبخت خوشبختم.
من با تو در اوج بد بختی خوشبختم.




٭ - Dataی خونم اومده پایین
- ای بابا سرش سلامت باشه پسر جون


........................................................................................

Friday, January 03, 2003

٭ my lady d'Arbanville
why do u sleep so still
I'll wake u tomarrow
and u will be my fill


٭ وقتی مردی، زنی را میبیند،
به طور کاملا غریزی نسبت به او موضع گیری میکند.
وقتی مردی، زنی را میشناسد،
به طور غریزی و عقلی در برابر او موضع گیری میکند.
وقتی مردی، زنی را دوست دارد،
به طور غریزی، عقلی و احساسی در برابر او موضع گیری میکند.
وقتی مردی، زنی را عاشق است،
همه ی مواضع را ترک میکند.
چون قبلا، او را دیده است، شناخته است و دوست داشته است، نه به این خاطر که کور شده است.
عاشق گشتن حاصل ارضاء غریزه، احساس و عقل است،
اما عاشق ماندن حاصل ترک مواضع.
کسی که مواضع را ترک کرده است، دوباره نمیبیند، دوباره نمیشناسد، و دوباره عاشق نمیشود.




٭ دلم میخواد بدونم الان در چه حالی!
چند تا حدس کلی:
1- دستاتو زدی زیر چونت و داری tv نگاه میکنی.
2- دستاتو گذاشتی رو لپت، چشمای نازت تنگ شده و داری tv نگاه میکنی.
3- دست به سینه نشستی و tv نگاه میکنی.
4- دراز کشیدی و یه دستتو گذاشتی زیر سرت، داری tv نگاه میکنی.
کلا دستاتو یه کاری کردی و داری tv نگاه میکنی.
من چی کار میکنم؟
زیر لب ذکر میگم:
نیق نیق، نیق نیق، نیق نیق،
...


٭ آه
ای کاش خلبانی بودم
به آسمان آبی پرواز میکردم
و از آن بالا تف میکردم روی کله ی کچلت، عزیزم.




٭ جمعه ی لعنتی ولمون کن دیگه.
ای تف به هر چی تعطیلی.


........................................................................................

Thursday, January 02, 2003

٭ انتقام قطره قطره اشکهایش را
انتقام شب های تنهایی اش را
انتقام سال های در باد گم گشته اش را
انتقام نیازهای فرو خورده اش را
انتقام حرفهای نزده و بغض های به تلخی بلعیده اش را
انتقام خروار آرزوهایش را
از تو و خلقت مسخره ات میگیرد.
تا گاه انتقام، با فرشته های ناز پرورده ات خوش باش.




........................................................................................

Wednesday, January 01, 2003

٭ نیق نیق نیق نیق نیق نیق نیق نیق نیق نیق
دوست دارم
نیق نیق نیق نیق نیق نیق نیق نیق نیق نیق
فر اور مور


٭ بعد از مدت ها آهنگ پیشنهادی:
Solitude - Black Sabbath


٭ دیشب چه جوری گذشت؟
دیشب چه جوری گذشت؟
دیشب چه جوری گذشت؟
دیشب چه جوری گذشت؟
دیشب چه جوری گذشت؟
دیشب چه جوری گذشت؟
دیشب چه جوری گذشت؟


٭ آروم بگیر. به پهلو دراز بکش. باتری ساعت رو در آوردم. صدای تیک تاک نمیاد.
چیزی در انتظارت نیست. کسی نمیشناست. اینجا تو رخت خواب نیمه نرمت بخواب. روتو بکش. مثل بچه تو شیکم مامان. کم کم تنفست منظم میشه. دست من روی پیشونیته. نگران چیزی نباش. تنهایی. راحت راحت. برات یه لیوان پر از یخ Snakebite آوردم. بسته ی سیگارت هم تا خرخره پره. زمانو نگه میدارم تا آرومه آروم خالی بشی. گره ها باز بشن. چشماتو نیمه باز نگه دار و بو بکش. صدای فلوت با یه آکورد یکنواخت گیتار از دور دورا گوشاتو میبوسه. پنجه های پات شروع میکنن به محو شدن. میاد تا روی زانوت و بعد کشاله ی رونت. زیر شکمتو رد میکنه و میرسه به بازوهات. به پشتت میپیچه و موهای پشت سرتو میخوابونه. بخواب. بخواب. آروم بگیر. هیچ کس منتظرت نیست. هیچ چیز. هی...




........................................................................................

Home

[Powered by Blogger]